برای دانلود رایگان کتاب جدید ترین نرم افزارهای مهندسی و هر چی که فکر میکنید روی لینک زیر کلیک کنید
پروانه به دور شمع گشت و پرش سوخت... من به دور تو گشتم جگرم سوخت
تو مرا می فهمی... من تورا می خوانم و همین ساده ترین قصه ی یک انسان است. تو مرا
می خوانی من تورا ناب ترین شعر زمان می دانم و تو هم میدانی تا ابد در دل من خواهی
ماند
سکوتم صدای تو... هوایم هوای تو... دلتنگیم برای تو... تنهاییم بیاد تو... زندگیم
فدای تو
آنقدر زیر لبم نام تورا زمزمه کردم... که لبم سوخت ولی نام تورا توبه نکردم
اگر سنگ در رود زندگی نمی کرد ، صدای آب هیچ وقت زیبا نبود
خرج کن ولی ول خرج نشو... بخور ولی پرخور نشو... عاشق باش ولی دیوونه نشو...
دوستت
دارم ولی پررو نشو
هروقت پلک میزنی من یه نفس میکشم. پس به کسی خیره نشو که خفه میشم
قصه ی عشق من و تو به قشنگی خیاله من و تو ماهی تو آبیم که جدائیمون محاله
گفتی که دگر در تو چنان حوصله ای نیست گفتم که مرا دوست نداری گلهای نیست رفتی و
خدا پشت و پناهت به سلامت بگذار بسوزد دل من مسئلهای نیست
روزی مردی نزد عارفی رفت و گفت ای عارف جمله ای بگو که وقتی ناراحتم خوشحالم کند و
وقتی خوشحالم ناراحتم کند! عارف گفت : "این نیز بگذرد"
حال من خیلی عجیبه دوست دارم پیشم بشینی... من نگاهت کنم و تو تو چشام عشقو
ببینی... اولش گفتم یه حسه یا یه احترام ساده... اما بعد دیدم که عشقه آخه اندازش
زیاده
به حق ساقی کوثر وجودت بی بلا باشد... سر دستت علی گیرد نگهدارت خدا باشد
در زندگی مشو مدیون احساس کسی تا نباشد رایگان عمرت گروگان کسی
روزگار غریبیست نازنین. دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت می دارم... تو
فریادی شو تا باران.وگرنه می برندت به مرداران
آنان که رنگ پریدگی پائیز را دوست ندارند نمی دانند پائیز همان بهاریست که
عاشق شده
است
تو آن فرشته ای که وقتی در فصل بهار راه می روی برگ درختان انتظار پائیز را می کشند تا جای پاهایت را بوسه بزنند
مگذار گذشت در دلت گم بشود مجذوب تلسم سیب و گندم بشود مگذار زندگی به این شیرینی
قربانی یک سوء تفاهم بشود مجنون اگر از آتش لیلی سرخ است یا لاله اگر به هر دلیلی
سرخ است شرح دل ما حیف است که پنهان باشد این صورت ما به ضرب سیلی سرخ است
فقط کسانی معنی دلتنگی رو می فهمند که طعم وابستگی رو چشیده باشند
زندگی مثل بازی شطرنج میمونه! اگه بلد نباشی همه می خوان یادت بدن. وقتی هم که یاد گرفتی همه می خوان شکستت بدن
قلب ها دریچه ی نفوذند و صادقانه نفوذ کردن پایدارترین مهمانی است
هیچ وقت مغرور نشو، برگها وقتی می ریزند که فکر میکنند طلا شدند
پروانه به شمع بوسه زد و بال و پرش سوخت... بیچاره از این عشق سوختن آموخت... فرق
من و پروانه در این است... پروانه پرش سوخت ولی من جگرم سوخت
بهترین ترانه رو من از چشمای تو می سازم... تو قمار زندگیمون تو نباشی من میبازم...
با تو من مالک دنیام... بی خیال غربت غم بی خیال نور فردام
کاش هرگز در محبت شک نبود... تک سوار مهربانی تک نبود... کاش بر لوحی که بر جان دل
است... واله تلخ خیانت هک نبود
مثل آسمون که امیدش چند تا ستارست... دیدن برق نگاهت واسه من عمر دوبارست
صفای ما پابرهنه ها میدونی چیه؟ اینه که هیچ ریگی به کفشمون نیست
نور دلیل تاریکی بود و سکوت دلیل خلوت. تنها عشق بی دلیل بود که تو دلیل آن شدی
خداوند به سه طریق به دعاها جواب می دهد : او می گوید آری و هرچه می خواهی به تو می دهد. او می گوید نه و چیز بهتری به تو می دهد. او می گوید صبر کن و بهترین را به تو می دهد
راز عشق را در نگاهت باز کن عشق من را در دلت آغاز کن گر هوس کردی مرا در نزد خود تلفن را بردار از ما یاد کن
من همان قاب تهی خسته و بی تصویرم که برای تو و تصویر دلت میمیرم
دوست دارم بمیرم و سیاه پوشت کنم نه آنکه بمونم و فراموشت کنم
مجبور شدم به هر کسی رو بزنم در محضر هر غریبه زانو بزنم تحقیر شدم چون که فراموشم
شد یک سر به ضامن آهو بزنم
برقص گویا هرگز کسی تو را نمی بیند... عاشق شو گویا هرگز کسی دلت را نشکسته است...
و زندگی کن گویا بهشت اینجاست
آخر از عشق تو ساکن در کلیسا می شوم میکشم دست از مسلمانی مسیحا می شوم یا لباس
عاشقی را از تنم بیرون کنید یا که من خاکستر کوی رفیقان می شوم
در سکوت دادگاه سرنوشت عشق بر ما حکم سنگینی نوشت... گفته شد دل داده ها از هم جدا
وای بر این حکم و این قانون زشت