عکس های نیکی کریمی

نیکی کریمی دردانشگاه استنفورددرمیان دانشجویان ایرانی



Niki_Karimi_ir24.co.cc (4)..jpg

Niki_Karimi_ir24.co.cc (6).jpg

Niki_Karimi_ir24.co.cc (2)..jpg

Niki_Karimi_ir24.co.cc (3)..jpg

 

 

Niki_Karimi_ir24.co.cc (5)..jpg

Niki_Karimi_ir24.co.cc.jpg

محمد نوری خواننده و هنرمند ایرانی درگذشت


محمد نوری؛ خواننده
محمد نوری؛ خواننده
محمد نوری خواننده پیشکسوت به دلیل بیماری و وخامت وضعیت جسمانی شنبه‌شب در بیمارستان دار فانی را وداع گفت.
آفتاب: محمد نوری خواننده پیشکسوت به دلیل بیماری و وخامت وضعیت جسمانی شنبه‌شب در بیمارستان دار فانی را وداع گفت.

نوری حدود یک سال است که درگیر بیماری سخت و بدخیم شده و این برای چندمین بار در 3 ماه گذشته است که در بیمارستان بستری وتحت درمان قرار گرفته است.

این هنرمند محبوب بیش از نیم قرن با صدای دلنشینش خاطرات خوشی را برای چندین نسل آفریده است.

این خواننده‌ی پیشکسوت متولد 1308 و فارغ‌التحصیل از هنرستان تئاتر، زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه تهران و مبانی تئاتر از دانشکده علوم اجتماعی بود.
 
او بیش از 300 قطعه‌ی آوازی اجرا کرده است و با ترانه‌ی "گل مریم چشماتو واکن منو نگاه کن"، "شکوفه در شکوفه"، "چراغی در افق"، "در ماه ماندگار" و "وطن" .... به خوبی او را می‌شناسیم و تنها خواننده ایرانی است که کار ترجمه و داستان‌نویسی هم داشته است و به گفته‌ی خودش در نگین، سخن، تکاپو، آدینه، دنیای سخن، سپید و سیاه ترجمه و حرف‌هایی داشته است که مطرح کرده است و ترجمه‌های در سال‌های دور داشته است.

او آواز را نزد باغچه‌بان و تئوری موسیقی را نزد سیروس شهردار و فریدون فرزانه - اساتید هنرستان عالی موسیقی - فرا گرفت و شیوه‌ی آواز خود را متاثر از اساتیدی چون حسین اصلانی، ناصر حسینی و محمد سریر می‌داند.

در دهه‌ی بیست "محمد نوری" در همین سال‌ها -سنین نوجوانی- با خواندن اشعار نوین کار خوانندگی را آغاز کرد.
 
او طی سال‌های بعد با تکیه به تحصیلات هنرستانی و دانشگاهی خود توانست هویت مستقلی به اندیشه و گرایش‌اش ببخشد.
 
محمد نوری در مصاحبه‌‌ای درباره‌ی راز ماندگاریش گفته بود: من هرگز خود را در اوج ندیده‌ام. با زیربنایی سست هم می‌توان به اوج رفت، ولی ماندن در قله، کار هر کس نیست، کار ما هم نیست، آن که به‌سرعت اوج می‌گیرد، با همان سرعت سقوط می‌کند. رمز ماندگاری در همین است که طوری باید به اوج رفت که بی‌برگشت باشد. 

اجرای ترانه‌های مختلف محلی آذری ، گیلکی، شیرازی و... او همچون "جان مریم"، "شالیزار"،"واسونک"،"جمعه بازار" و... به لحاظ احساس و لهجه در نهایت زیبایی و استادی است.

نوری علی‌رغم تمامی این توانایی‌ها و موقعیت‌های هنری هیچ‌گاه در پی مال‌اندوزی و بساز و بفروشی نرفت اما از سوی دیگر به لحاظ پای‌بندی به اخلاقیات و پرهیز از دروغ و فریب به جایگاه والایی در بین مخاطبان و در اجتماع دست یافت.

این چهره دوست داشتنی و متین چند سال پیش به‌عنوان چهره ماندگار موسیقی انتخاب و معرفی شد. 

آلبوم‌های آوازهای سرزمین خورشید - جاودانه با عشق - شکوفه در شکوفه - چراغی در افق - در ماه باران - در شب سرد زمستانی - دلاویزترین و ... برخی از آلبوم‌هایی هستند که با صدای محمد نوری در بازار موسیقی موجود می‌باشند.

آفتاب درگذشت این استاد بزرگ موسیقی را به جامعه هنری کشور تسلیت می‌گوید.

جان مریم ایران دیشب ۹ مرداد ۱۳۸۹ در سن ۸۱ سالگی درگذشت خدا رحمتش کند گرچه هنرمند هیچگاه نمیمیرد و همیشه جاودان میماند
 

وای گل سرخ سفیدم کی می آیی
بنفشه برگ بیدم کی می آیی
تو گفتی گل در آید من می یایم
وای گل عالم تموم شد کی می یایی
جان مریم چشماتو وا کن منو صذا کن
شد هوا سفید، در اومد خورشید
وقت اون رسید، که بریم به صحرا
وای نازنین مریم
جان مریم چشماتو وا کن منو صدا کن
بشیم روونه، بریم از خونه، شونه به شونه، به یاد اون روزا
وای نازنین مریم، وای نازنین مریم، وای نازنین مریم
باز دوباره صبح شد، من هنوز بیدارم
ای کاش می خوابیدم، تو رو خواب می دیدم
خوشه غم، توی دلم، زده جوونه
دونه به دونه، دل نمی دونه، چه کنه با این غم
وای نازنین مریم، وای نازنین مریم، وای نازنین مریم
بیا رسید وقت درو، مال منی از پیشم نرو
بیا سر کارمون بریم، درو کنیم گندما رو
بیا رسید وقت درو، مال منی از پیشم نرو
بیا سر کارمون بریم، درو کنیم گندما رو
بیا بیا نازنین مریم..
><><><><><><><><><><><><>

آهنگ : کامبیز مژدهی
خواننده : محمد نوری
شعر ترانه : محمد نوری
دوبیتی مقدمه : محلی

><><><><><><><><><><><><>

دانلود رایگان

برای دانلود رایگان کتاب جدید ترین نرم افزارهای مهندسی و هر چی که فکر میکنید روی لینک زیر کلیک کنید



free new foreign standards


http://www.3dportal.cn/discuz/?fromuid=1108500

اس ام اس عاشقانه sms love

پروانه به دور شمع گشت و پرش سوخت... من به دور تو گشتم جگرم سوخت

تو مرا می فهمی... من تورا می خوانم و همین ساده ترین قصه ی یک انسان است. تو مرا می خوانی من تورا ناب ترین شعر زمان می دانم و تو هم میدانی تا ابد در دل من خواهی ماند


سکوتم صدای تو... هوایم هوای تو... دلتنگیم برای تو... تنهاییم بیاد تو... زندگیم فدای تو


آنقدر زیر لبم نام تورا زمزمه کردم... که لبم سوخت ولی نام تورا توبه نکردم


اگر سنگ در رود زندگی نمی کرد ، صدای آب هیچ وقت زیبا نبود



خرج کن ولی ول خرج نشو... بخور ولی پرخور نشو... عاشق باش ولی دیوونه نشو... دوستت دارم ولی پررو نشو

هروقت پلک میزنی من یه نفس میکشم. پس به کسی خیره نشو که خفه میشم

قصه ی عشق من و تو به قشنگی خیاله من و تو ماهی تو آبیم که جدائیمون محاله


گفتی که دگر در تو چنان حوصله ای نیست گفتم که مرا دوست نداری گله‌ای نیست رفتی و خدا پشت و پناهت به سلامت بگذار بسوزد دل من مسئله‌ای نیست



روزی مردی نزد عارفی رفت و گفت ای عارف جمله ای بگو که وقتی ناراحتم خوشحالم کند و وقتی خوشحالم ناراحتم کند! عارف گفت : "این نیز بگذرد"


حال من خیلی عجیبه دوست دارم پیشم بشینی... من نگاهت کنم و تو تو چشام عشقو ببینی... اولش گفتم یه حسه یا یه احترام ساده... اما بعد دیدم که عشقه آخه اندازش زیاده


به حق ساقی کوثر وجودت بی بلا باشد... سر دستت علی گیرد نگهدارت خدا باشد

در زندگی مشو مدیون احساس کسی تا نباشد رایگان عمرت گروگان کسی 


روزگار غریبیست نازنین. دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت می دارم... تو فریادی شو تا باران.وگرنه می برندت به مرداران
آنان که رنگ پریدگی پائیز را دوست ندارند نمی دانند پائیز همان بهاریست که عاشق شده است


تو آن فرشته ای که وقتی در فصل بهار راه می روی برگ درختان انتظار پائیز را می کشند تا جای پاهایت را بوسه بزنند

مگذار گذشت در دلت گم بشود مجذوب تلسم سیب و گندم بشود مگذار زندگی به این شیرینی قربانی یک سوء تفاهم بشود مجنون اگر از آتش لیلی سرخ است یا لاله اگر به هر دلیلی سرخ است شرح دل ما حیف است که پنهان باشد این صورت ما به ضرب سیلی سرخ است



فقط کسانی معنی دلتنگی رو می فهمند که طعم وابستگی رو چشیده باشند


زندگی مثل بازی شطرنج میمونه! اگه بلد نباشی همه می خوان یادت بدن. وقتی هم که یاد گرفتی همه می خوان شکستت بدن


قلب ها دریچه ی نفوذند و صادقانه نفوذ کردن پایدارترین مهمانی است

 


هیچ وقت مغرور نشو، برگها وقتی می ریزند که فکر میکنند طلا شدند

پروانه به شمع بوسه زد و بال و پرش سوخت... بیچاره از این عشق سوختن آموخت... فرق من و پروانه در این است... پروانه پرش سوخت ولی من جگرم سوخت



بهترین ترانه رو من از چشمای تو می سازم... تو قمار زندگیمون تو نباشی من میبازم... با تو من مالک دنیام... بی خیال غربت غم بی خیال نور فردام


کاش هرگز در محبت شک نبود... تک سوار مهربانی تک نبود... کاش بر لوحی که بر جان دل است... واله تلخ خیانت هک نبود


مثل آسمون که امیدش چند تا ستارست... دیدن برق نگاهت واسه من عمر دوبارست

صفای ما پابرهنه ها میدونی چیه؟ اینه که هیچ ریگی به کفشمون نیست

نور دلیل تاریکی بود و سکوت دلیل خلوت. تنها عشق بی دلیل بود که تو دلیل آن شدی


خداوند به سه طریق به دعاها جواب می دهد : او می گوید آری و هرچه می خواهی به تو می دهد. او می گوید نه و چیز بهتری به تو می دهد. او می گوید صبر کن و بهترین را به تو می دهد


راز عشق را در نگاهت باز کن عشق من را در دلت آغاز کن گر هوس کردی مرا در نزد خود تلفن را بردار از ما یاد کن



من همان قاب تهی خسته و بی تصویرم که برای تو و تصویر دلت میمیرم
دوست دارم بمیرم و سیاه پوشت کنم نه آنکه بمونم و فراموشت کنم


مجبور شدم به هر کسی رو بزنم در محضر هر غریبه زانو بزنم تحقیر شدم چون که فراموشم شد یک سر به ضامن آهو بزنم


برقص گویا هرگز کسی تو را نمی بیند... عاشق شو گویا هرگز کسی دلت را نشکسته است... و زندگی کن گویا بهشت اینجاست

آخر از عشق تو ساکن در کلیسا می شوم میکشم دست از مسلمانی مسیحا می شوم یا لباس عاشقی را از تنم بیرون کنید یا که من خاکستر کوی رفیقان می شوم

در سکوت دادگاه سرنوشت عشق بر ما حکم سنگینی نوشت... گفته شد دل داده ها از هم جدا وای بر این حکم و این قانون زشت